ما کار میکنیم به عشق اون چایی و کیکی که وسط روز میخوریم. به عشق حرفایی که وسط کار باهم میزنیم و غش غش میخندیم. به عشق اون ده دقیقه ای که من زودتر میرم دنبال دلسا در مهد تا با دوستم که اتاقش همونجاست حرف بزنم و همه چیو از زمان چایی خوردنمون تا اون موقع که ندیدمش براش تعریف کنم. حالا اما نفر سوم که اتاقش کنار مهد ۱۰ روزه رفته مرخصی و نیست. چایی خوردنامون به جای ۳ نفره شده ۲ نفره‌. حالا نفر دوم که هم اتاقی منم هست در گیر و دار جدایی از همسرشه و ۱ هفته است دخترشو ازش گرفتن. از داغون بودن و ساکت بودن و قوی بودنش هرچی بگم کم گفتم. ولی نمیدونم چطوری درکش کنم؟ چه طوری دلداریش بدم؟ چه طوری به سومی که قراره شنبه بیاد بگم که چی شده؟ 

من میفهمم خیلی سخته ولی نمیفهمم چطوری باید تحمل کرد.

دعا کنید براشون.

435. چه طوری خودمو بذارم جاش تا بفهمم؟

۴۳۴‌ . مینویسم تا یادم نره

431. میشه موهاتونو ببافم؟

طوری ,اون ,چایی ,عشق ,چطوری ,غش ,به عشق ,چه طوری ,بودن و ,که وسط ,که اتاقش

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی مهندس محمد علی محمدی شرکت خدماتی عصرویرا در اصفهان مهدویـّـت وبلاگ شخصی سیّدمجتبی جلال‌زاده ماجان گردان سایبری المهدی (عج) مهجه انجمن تبعیدشدگان آدینا پارتیشن،مبلمان اداری آدینا لوازم ارایشی ایرانی خوب